سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرچه بدان بسنده کردن توان ، بس بود همان . [نهج البلاغه]
 
شنبه 86 فروردین 25 , ساعت 9:30 صبح

مهرورزی نتیجه‌ی معرفت

 

دقت در پهن دشت هستی و موجودات آن و اندیشه و تفکر در قرآن که وحی الهی است و تعقل و تفکر نسبت به پیامبران و رسالاتشان ما را به این معنا آگاه می‌کند که همه و همه، جلوه‌ی رحمت خدایند و خدا می‌خواهد انسان به گونه‌ای حرکت کند که نهایتا وجودش مطلع‌الفجر رحمت بی‌نهایت حق شود.

به همین دلیل لازم است انسان ، قرآن و نبوت و امامت را که جلوه‌های رحمتند بشناسد و حرکاتش را براساس خواسته‌های حق و پیامبران و امامان جهت دهد تا رحمت رحیمیه از همه‌ی جوانب وجودش در دنیا و آخرت ظهور کند.

انسان‌ها از همه‌ی نعمت‌های حق باید به گونه‌ای استفاده کنند که آن نعمت‌ها که جلوه‌ی رحمت‌عام‌اند، پس از مصرف شدنشان به وسیله‌ی انسان‌ها تبدیل به رحمت خاص به نفع آنان شود، این خواسته‌ی خدا از انسان است، خواسته‌ای که برای انسان نسبت به آن تعهدآور و مسئولیت‌زاست.

به عبارت دیگر : خدای رحیم که همه‌ی هستی و امور ظاهری و در یک کلمه مجموعه‌ی آفرینش، رحمت و مهر اوست و قرآن و پیامبران و امامان جلوه‌های کامل رحمت و مهر اویند- می‌خواهد انسان در عین این که مختار و آزاد است، از این اختیار و آزادی بهره‌ی مثبت برده، در سایه‌ی عقل و خرد با هماهنگ کردن حرکاتش با قرآن و نبوت و امامت، هم‌کانونی از مهر و محبت شود و هم کاسب مهر و رحمت و محبت خدا گردد.

جهان و همه‌ی موجوداتش، سفره‌ی روزی خدا و همه‌ی نعمت‌هایش، ظهور مهر خداوندی است و انسان در این جهان و سر این سفره‌ی نعمت، چند روزی مهمان خداست که باید در این مهمانی ادب و شرایط مهمان بودن را همانا گذران عمر و استفاده کردن از نعمت‌ها براساس هماهنگی با خواسته‌های صاحب جهان و مالک سفره است ، رعایت کند وکارگاه وجودش را از طریق تغذیه از سفره‌ی نعمت‌ها تبدیل به کانون مهر و محبت نسبت به حق و به خلق نماید و در عبادت خدا- که مهرورزی عملی نسبت به آنان اوست- و خدمت به خلق که مهرورزی عملی نسبت به آنان است تا لحظه‌ی آخر عمر بکوشد و از پل مرگ با خیالی آسوده و دستی پر از عبادت و خدمت وارد جهان ابدی گردد و برای همیشه بر سر سفره‌ی بی‌نهایت حق که در بهشت به عنوان پاداش برای عابدان خادم آماده شده، بنشیند.

هماهنگی همه‌ی حرکات ظاهری و باطن با قرآن مجید و نبوت و امامت،در حقیقت هماهنگی با منابع مهر و رحمت و عشق و محبت است.

مهر ومحبت متقابل

 

در میان افراد بشر فردی پیدا نمی‌شود که نسبت به مهر و محبت دیگران خشنود نباشد بلکه تمام انسان‌ها بسیار علاقمند هستند که مورد مهرو محبت دیگران قرار گیرند و همه‌ی کسانی که با او در ارتباط هسنتد به نوعی به او ابراز محبت و علاقه کنند و او را مورد مهر و محبت خود قرار دهند.

بدیهی است کسی که علاقمند جلب محبت دیگران است خود باید کانون مهرو محبت باشد این یک قانون کلی و خدشه‌ناپذیر است کهم حبت طرفین و متقابل است.

حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

قیس بن عاصم در ایام جاهلیت از اشراف و روسای قبلئل بود و پس از ظهور اسلام ایمان آورد.روزی در سنین پیری به منظور جستجوی راه معرفت الهی و جبران خطاهای گذشته‌ی خود شرفیاب محضر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) گردید و گفت : در گذشته، جهل و نادانی، بسیاری از پدران را بر آن داشت که با دست خویش دختران بی‌گناه را زنده به گور سازند ، من نیز دوازده دختر بی‌گناه خود را زنده‌ به گور کردم، سیزدهمین دخترم را همسرم پنهانی به دنیا آورد و چنین وانمود کرد که نوزاد مرده به دنیا آمده اما پنهانی او را نزد خویشان خود فرستاد.

سال‌ها گذشت تا روزی هنگامی که ناگهان از سفری باز می گشتم دختری خردسال را در سرای خود دیدم و چون شباهتی تام به فرزندانم داشت درباره‌اش به تردید افتادم و بالاخره دانستم دختر من است، بی‌درنگ دختر را که زار زار می گریست کشان کشان به نقطه‌ای دور برده و به ناله‌ها و تضرع او که نزد اقوام مادری باز خواهم‌ گشت و دیگر بر سر سفره تو نخواهم نشست توجه نکردم و زنده به گورش کردم.

قیس پس از نقل ماجرای خود به انتظار جواب سکوت کرد ، در حالی که از دیده‌های رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) اشک فرو می‌چکید با خود فرمود:

« مُنً لُمً یُرَحٌمّ لا یٌرحُمٌ »

کسی که رحم نکند به او رحم نمی‌شود.

و سپس فرمود: روز بدی در پیش داری قیس پرسید برای تخفیف در عذاب چه کنم؟ حضرت فرمود: به عدد دخترانی که کشته‌ای کنیز آزاد کن.

قاعده و قانون بسیار مهمی از سوی پیامبر بزرگ اسلام(صلی الله علیه و آله) به همه‌ی انسان‌ها اعلام شده و آن این که اگر مهر ومحبت ورزید یقیناً از طرف دیگران و نهایتاُ از سوی حضرت حق مورد مهر و محبت قرار خواهی گرفت و اگر بی‌مهری و بی‌رحمی پیشه کنید هرگز توقع مهر و محبت از دیگران و به خصوص از خدا نداشته باشید که بی‌رحم فقط لایق عقوبت و بی‌رحمی است.

مهر ومحبت ورزیدن به دیگران به اندازه‌ای در اسلام از ارزش برخوردار است که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) ضمن دعا و مناجاتی به پروردگار عرضه داشت:

 « الهٌمً مُنً رُفُقُ بِاًمُتی فُارًفٌق بِهِ وُ مُنً شُقُ عُلُیًهِمً فُشًقُ عُلُیه »

خدایا! هر کس با امت من مهربانی و خوشرفتاری داشت به او مهربان باش و هرکس به آنان سخت گرفت بر او سخت‌گیر باش.

بی‌مهری مایه‌ی سلب رحمت

 

از آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیه‌السلام) استفاده می شود که بی‌مهری و به عبارت دیگر سنگدلی، گناهی باطنی است که قابل کیفر است و حالتی درونی است که سبب ستمکاری و ظلم به دیگران و پایمال کردن حقوق مردم است.

سعید بن جبیر می‌گوید:

به ابن عباس گفتند که: گروهی از ما گمان می کنند که عبد گناهی مرتکب می‌شود و به سبب آن از رزق محروم می شود، ابن عباس گفت: به خدایی که گناهی جز او نیست این محرومیت از رزق، حقیقی است که در کتاب خدا روشن‌تر از خورشید درخشان است ، خدا در سوره «ن والقلم » در هفده آیه به این حقیقت در ضمن داستانی اشاره کرده است.

مرد زین آراسته بود که در سنی بالا قرار داشت ، مالک باغی بود ، میوه‌ای از آن باغ را به خانه‌اش نمی‌برد مگر آن که به هر صاحب حقی و مستمندی و دردمندی از آن میوه می‌بخشید.

او تا پایان عمرش به این بذل و بخشش و ادای حقوق مالی به خاطر علاقه‌ای که به قواعد دین داشت و به سبب مهرو محبتی که نسبت به بندگان خدا در قلبش موج می‌زد، ادامه داد.هنگامی که پیرمرد از دنیا رفت پنج فرزند او باغش را به ارث بردند و در همان سالی که باغ را به ارث بردند از نظر میوه و محصول سال بی‌نظیری بود.

یک روز بعد از نماز عصر به سوی باغ رفتند، باغی را دیدند که زمان حیات پدرشان نمونه‌ی آن را ندیده بودند ، هنگامی که میوه ها و محصولات فراوان را مشاهده کردند، دجار طغیان و تجاوز روحی و اختلال فکری شدند و به یکدیگر گفتند: پدرمان به عمری طولانی و سنی بالا رسیده بود و به این خاطر عقلش را از دست داده و دچار حماقت شده بود.

بیاید باهم پیمان ببندیم که امسال چیزی از میوه‌های این درختان را به یک نفر از نیازمندان نپردازیم تا ثروت بیشتری بدست آوریم و سال‌های پس از این هم این روش را ادامه دهیم، چهار نفر از برادران به این پیمان رضایت دادند و پنجمی از آن‌ها از این مطلب خشمگین شد و او همان است که خدا درباره‌ی او می‌فرماید:

« قالُ اٌوًسٌطٌهٌمً اُلُمً اٌقًل لًکٌمً لٌو لا تٌسًسَبٌحونً »

عاقل‌ترینشان گفت: آیا به شما نگفتم که چرا خدا را [ به پاک بودن از خر عیب و نقصی ] یاد نمی‌کنید [ و چرا او را از انتقام گرفتن درمانده می دانید؟!]

آن مرد به ابن عباس گفت :اوسط آنان در سن بود ؟ ابن عباس گفت : نه؛ بلکه از نظر سن کوچک‌تر بود و از جهت عقل عاقل‌ترین آنان بود.

اوسط قوم یعنی بهترین آنان ، دلیل این مطلب در قرآن است که امت محمد از نظر عدد کم‌ترین قوم است ولی از همه‌ی امت‌ها بهتر است.

عاقل‌ترین برادرها گفت: تقوی الهی را مراعات کنید و بر راه و روش پدرانتان باشید تا سالم بمانید و از عنایات حق بهره‌مند گردید.

برادران به او حمله بردند و او را به شدت مورد ضرب و جرح قرار دادند ، هنگامی که یقین کرد می خواهند او را به قتل برسانند در حالی که از پیشنهاد آنان نفرت داشت، تسلیم خواسته‌ی آنان شد و نهایتاً به خانه‌هایشان باز گشتند و سوگند یاد کردند که صبح به چیدن میوه‌های باغ اقدام کنند و در این زمینه توجهی به حضرت حق ننمودند .

خدای منتقم ، آنان را به آثار این گناه که کمال بی‌مهری به نیازمندان بود ، دچار کرد و داستان آنان در قرآن مجید به این صورت خبر داد:

بی‌تردید ما آنان را [که در مکه بودند] آزمودیم همان گونه که صاحبان باغ را [ در منطقه‌ی یمن ] آزمودیم . هنگامی که سوگند خوردند که صبحگاهان حتماً میوه‌های باغ را بچینند ، و چیزی از آن را [ برای تهیدستان و نیازمندان ] استثنا نکردند. پس در حالی که صاحبان باغ در خواب بودند، بلایی فراگیر از سوی پروردگارت آن باغ را فرا گرفت .پس [آن باغ] به صورت شبی تاریک در‌آمد [ و جز خاکستر چیزی در آن دیده نمی‌شد] و هنگام صبح یکدیگر را آواز دادند که اگر قصد چیدن میوه دارید بامدادان به سوی کشتزار و باغتان حرکت کنید .پس به را ه افتادنددر حالی که آهسته به هم می گفتند امروز نباید نیازمندی در این باغ بر شما وارد شود و بامدادان به قصد این که تهیدستان را محروم گذارند به سوی باغ روان شدند .پس چون [ به باغ رسیدند و آن را نابود ] دیدند ، گفتند: یقین‌اند ما گمره بودیم  [ که چنان تصمیم خلاف حقی درباره‌ی مستمندان و تهیدستان گرفتیم .بلکه ما [ از لطف خدا هم‌ ] محرومیم. عاقل‌ترینشان گفت : آیا به شما نگفتم که چرا خدا را [ به پاک بودن از هر عیب و نقصی ] یاد نمی‌کنید [ و چرا او را از انتقام گرفتن درمانده می‌دانید ؟! ]

 ما اهل مکه را آزمودیم همان‌گونه که اهل باغ را آزمودیم ، هنگامی که سوگند خوردند که صبحگاهان میوه‌های باغ را بچینند و چیزی از آن استثنا نکنند، پس عذابی فراگیر بر باغشان در حالی که همه خواب بودند، فرود آمد و آن باغ پر از محصول و میوه‌ همچون شب سیاه و ظلمانی گشت.

صبحگاهان یکدیگر را صدا زدند که چنانچه قصد چیدن میوه‌‌های باغتان را دارید به سوی آن حرکت کنید ، آنان حرکت کردند در حالی که با یکیگر آهسته سخن می گفتند: مراقب باشید امروز حتی یک فقیر و تهیدست بر شما وارد نگردد زیرا صبحگاهان نیت داشتند که با قدرت از نیازمندان و مستحقان جلوگیری کنندف هنگامی که باغ را « سوخته و نابود و سیاه و ظلمانی » دیدند ، گفتند: بی‌تردید ما گمراهیم بلکه « از رحمت حق » محرومیم، عاقل‌ترینشان آیا به شما نگفتم چرا خدا را تسبیح نمی گویید؟! خدا آنان را به سبب محروم کردن مستمندان و بی‌مهری به نیازمندان به چنین کیفری دچار کرد و کم‌ترین ستمی به آنان با این کیفر روا نداشت.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ