سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند حارث بن حوت نزد او آمد و گفت چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم ؟ فرمود : ] حارث تو کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه ، و سرگردان ماندى . تو حق را نشناخته‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند . [ حارث گفت من با سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر کناره مى‏گیرم فرمود : ] سعید و عبد اللّه بن عمر نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 86 مهر 29 , ساعت 6:29 عصر
یکی از زیباترین جلوه های ارتباط عاشقانه با خدا و اساسی ترین راه های سیر و سلوک ، ذکر است؛ یعنی مترنّم بودن زبان و قلب انسان به اسماء حُسنای الهی و شاداب نگه داشتن گل روح در زیرباران یاد حق.
ذکرخدا، از یادبردن هستی محدود خویش در رهگذر یاد اسمای الهی است و تداوم و استمرار آن زنگار گناهان را از روی دل می زداید؛ زیرا غفلت و فراموشی حق تعالی ، ساحت دل را مکدّر می کند.
ذکرخدا ارتباط معنوی عبد سالک با ربّ مالک است و این انسان است که نباید خود را وقف زندگی مادی کند و مقصد را درخود و دنیای خود محدود سازد، بلکه باید خود را برای سفر پرفراز و نشیب ابدّیت آماده و مهیّا کند.
درمجموع ذکر خداوند آثار و ثمرات اعجاب آور و باشکوهی دارد که هریک از آنها در سازندگی روحی و اخلاقی انسان تأثیر به سزایی دارد. این آثار عبارتنداز:
1- یاد خدا نسبت به بنده
اولین اثر یاد خدا این است که خدای متعال نیز انسان را یاد می کند. «مرا یادکنید تا شمارا یادکنم ». از اینکه دراین آیة شریفه یاد خداوند متعال ، منوط به یادکردن بنده شمرده شده است، یک نکتة دقیق فهمیده می شود و آن عبارت است از تصور دونوع ذکر از طرف خدا؛ الف : ذکر عامّ ب: ذکرخاصّ.
ذکر عامّ عبارت از هدایت عام الهی است که شامل تمام موجودات می باشد و اختصاص به گروه خاصی ندارد و شاهد آن آثار ذکر عام الهی در پهنة گیتی می باشد. و آن اعطای مواهب و عطایای گوناگون خداوند به تمام ممکنات می باشد و این یاد همگانی که فیض مستمرالهی است ، هرگزقطع نمی شود. اما ذکرخاص به بندگان خاص و ذاکر تعلق دارد و یک نوع توجه و لطف از جانب خداوند متعال.
2- روشنی دل
خداوند؛ ذکرخویش راموجب نورانی شدن وبیداری دل ها می داند. مردن دل وافسردگی ازهولناک ترین سیه روزی هاست.
یکی از موثرترین عوامل علاج مرگ دل و احیای دوبارة آن، پناه بردن به ذکر خداست؛ ذکرحق نور است و مداومت درآن ، قلب را از تاریکی و ناامیدی و قساوت نجات می دهد؛ شفافیّت و لطافت و درک و شور و عشق به آن می بخشد و گرمی و تپش و نشاط تازه در آن می دمد.

3- آرامش قلب
سومین اثری که برای یادخدا بیان می شود آرامش دل آدمی است. به تعبیر قرآن طمأنینه و سکون قلب از جمله آثار مستقیم یاد خداست. کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خداست، بدانید تنها با یاد خدا دل ها آرام می گیرد.
یاد خدا داروی معنوی اضطراب و افسردگی است که ازنظر روانشناسی علل آن ترس، آیندة مبهم، نگرانی از شکست خوردن ، ترس از بیماری ها و نگرانی از عوامل طبیعی می باشد. قرآن مجید تنها نسخة شفابخش اضطراب را یاد خدا می داند و تنها پاسخ ندای فطرت را ذکر خدا می بیند. ولی مقصود ذکر قلبی است نه ذکر زبانی؛ زیرا قرآن کریم آن ذکر زبانی را که با ذکر قلبی همراه نیست ، ممدوح نمی شمارد بلکه مذموم می داند. در بارة نماز می فرماید: «نماز را با یاد من اقامه کن». و در سورة ماعون می فرماید: «وای برنمازگزارانی که از نمازشان غافل اند.» معلوم می شود اگر کسی نماز بخواند، هرچند که ذکر خدا برزبانش جاری است ولی غافل باشد و نداند چه می گوید ، کارش زار است.
4- خشیت و ترس از خدا
ازجمله آثار یادخدا برای مومنان ، خداترسی و خشیت می باشد. قرآن دراین زمینه می فرماید: «تنها مومنان هستند که هرگاه یادخدا به میان آید، دل هایشان ترسان شود».
5- بصیرت یافتن و شناخت شیطان
یکی از عوامل اصلی سقوط انسان و سیه روزی او، افتادن به دام های ناپیدای شیطان است و ذکر حق به انسان بصیرتی می دهد که وسوسه های پنهان و دام های ناپیدای شیطان را به سهولت بشناسد و در دام او نیفتد.
6- بخشش گناهان
از آثار و ثمرات اخروی یاد خداوند ، مغفرت الهی می باشد که شامل حال یادکنندگان خدا می گردد و اضافه برآن ، خداوند وعدة اجر و پاداش بزرگ نیز به ایشان داده است.
7- حکمت و علم
یکی دیگر از ثمرات ذکر ، پختگی عقل و کمال و حکمت است. ذکر باعث فروزان شدن قوة ادراک انسان و جوشش فکر و اندیشه می شود. جان فرد شایستگی این را پیدا می کند که منعکس کنندة حقایق غیبی درخود گردد و خداوند به اندیشه و عقل این افراد مدد رساند.
شماری از کارشناسان امورفرهنگی معتقدند که جوانان در روی آوردن به فریضه مهم نماز به عملکرد و رفتار الگوها توجه خاص دارند. آنها می گویند که جوانان ذهن پرسشگری دارند و برای سوالات گوناگون خود در زمینه های مختلفی ازجمله مسائل مذهبی به دنبال پاسخ قابل قبول هستند. به گفته بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان امور دینی و اجتماعی کشورمان، امروزه مساجد بیشتر به صورت محلی برای عبادت تبدیل شده و برنامه های فرهنگی و هنری آن در حاشیه و نامتناسب با نیازهای نسل جوان است. دراین میان علل مختلفی از جمله عوامل خانوادگی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی درگرایش جوانان به نماز نقش دارد. بمباران اطلاعاتی و مسخ فردی و فرهنگی از سوی بیگانگان به یقین در بی توجهی نسل جوان کشورمان به فریضه نماز بی تأثیر نیست که دستاورد آن بی هویتی و دین ستیزی است.
وزیر آموزش و پرورش درهشتمین اجلاس سراسری نماز اعلام کرده بود 76 درصد دانش آموزان کشور به اقامه نماز جماعت گرایش دارند در حالی که نتایج تحقیقات و پژوهشهای متعدد کارشناسان به نکته ای دیگر دراین باره اشاره می کند. شاید بتوان این رقم را اینطور تعدیل کرد که 76 درصد دانش آموزان درنمازجماعت شرکت می کنند. درگفت و گوهایی که با برخی جوانان صورت گرفته ، آنها نیز نظراتی دارند که مواردی از آنها قابل دفاع است . بسیاری می گویند: برنامه ریزان برنامه های مساجد بیشتر میانسالان و سالخوردگانی هستند که شاید کمتر با نیازهای و خواسته های جوانان و سیر تحولات اجتماع آشناهستند. برخی از این جوانان عقیده دارند که بسیاری از برنامه های مساجد با سلیقه و روح شادی طلب شان کمتر سازگاری دارند. این عده معتقدند که وجود حاکمیت دینی برفضای کشور می طلبد همه مسوولان از پایه دینی قوی برخوردار باشند، دروغ نگویند، عوام فریبی نکنند، عمل وگفتار آنان یکی باشد و سطح زندگی خود را با زندگی طبقات پایین جامعه منطبق سازند.
از عوامل بسیار موثری که در جذب جوانان اسلام کارساز است آگاه کردن روحانیون ، ائمه جماعات و مبلغان دینی تغییر درنوع و شیوه بیدارگری و کشاندن جوانان به نماز جماعت می باشد. به دلیل اینکه محیط مدرسه جذابیت بیشتری برای جوان دارد ابتدا باید نماز جماعت را دراین محیط تقویت کرد و سپس با همان طراوت و نشاط به مسجد کشانده شود.

یکی از پایدارترین تجلّیات روح آدمی و اصیل ترین ابعاد وجود او حس نیایش و پرستش است. مطالعة تاریخ زندگی بشر نشان می دهد هرزمان و هرجا بشر وجود داشته ، نیایش و پرستش هم وجود داشته ، اما شکل عبادت و معبود او متفاوت بوده است.
انسان درحال پرستش ، از وجود محدود خویش پرواز می کند وبا حقیقتی می پیوندد که درآن نقص و کاستی و فنا و محدودیتی وجود ندارد.
اما پرستش یعنی چه ؟ پرستش یعنی حالتی که انسان از ناحیة باطنی خود به حقیقتی که او را آفریده است و خود را درقبضة قدرت او می بیند، توجه داشته باشد و خودش را نیازمند و محتاج او بیند. عبادت اساساَ قطع نظر از هرفایده و اثری که داشته باشد، خودیکی از نیازهای روحی بشر است و انجام ندادن آن موجد عدم تعادل و اضطراب در روح می باشد. درمیان عبادات، نماز از جایگاه ویژه ای برخوردار است ، به گونه ای که این عمل به عنوان رکن و اساس دین معرفی شده و این جایگاه رفیع به خاطرنقش و جایگاه و تأثیرگذاری شگرف آن در آرامش روح و روان ، دورنگه داشتن انسان از پلیدی ها و آثار ویژه تربیتی آن است.
گاهی انسان برای رسیدن به یک هدف زحمات زیادی متحمل می شود، اما کسی را نمی بیند که به زحمت او ارج نهد و از او قدردانی کند. این ناسپاسی او را به شدت رنج می دهد و درحالت اضطراب ونگرانی فرو می برد. اما هنگامی که احساس کند کسی از تمام تلاش ها و کوشش های او آگاه است و به آن ارج می نهد، جای نگرانی برایش باقی نمی ماند.
اضطراب فکری و تنش های روانی از بیماری های مهلکی هستند که بشریت قرن حاضر را تهدید می کنند. روان کاوان و دانشمندان می کوشند تا راه های کاهش بارفکری انسان ها را پیش بینی کنند و برای مقطعی به فکر و روان او استراحت دهند.
نماز این عمود دین ومعراج مومن اگر با شرایط باطنی و ظاهری انجام شود نه تنها ذهن را درمدار تمرکز می نهد، بلکه درون را نورانی و با صفا می کند و اگر انسان حضور قلب و توجه در نماز را به خوبی درک کرده باشد توان آن را پیدا می کند که در یک لحظه تمام قوای ذهنی را متوجه یک چیز بکند و در نماز این تمرین را به دفعات انجام داده است. انسان طالب کمال و سعادت خویش است ، می خواهد هم در دنیا و هم در آخرت سعادتمند گردد، و سعادت و کمال انسان درپرستش خداوند واطاعت او نهفته است؛ چرا که ممکن الوجودزمانی به کمال می رسد که به واجب الوجود بپیوندد و نماز، این اکسیر عظیم، عبارت است از : تلاش و جلوة معنوی اشرف مخلوقات در پیشگاه خالق اکبر. در نماز، گفتارها و کردارها، همه برای تواضع وخشوع درمقابل حضرت حق تعالی هستند و توجه به قدرت لایزال حضرت حق وتمسّک و توکل انسان نمازگزار برآن منبع عظیم است و با یاد او آرام و استوار است. اگر انسان نماز را با شرایطی که شرع مقدس بیان فرموده و توصیه کرده است انجام دهد ، خصلت ها و فضیلت های انسانی دروجودش زنده می شوند و انسان را به سوی تربیت عالی بشری رهنمون می گردند. درمجموع برای نماز می توان ویژگی هایی به شرح ذیل قایل شد :
نماز باعث روشنی دل
نماز باعث امید و نشاط
نماز و جلب رحمت پروردگار
نماز مانع زشتی ومنکر
خلاصه آنکه این نماز و این عبادت باعظمت ، انسان را در ابعاد گوناگون وجودی اش تربیت می کند و از او انسانی کامل و بلندمرتبه می سازد و او را به سوی سعادت دنیوی و اخروی رهنمون می گرداند.

نماز، سپاس نعمت
انسان، اسیر محبّت دیگران است و نعمت و نیکى، انسان را به مقام سپاس و تشکّر مى‏کشید.
اگر کسى نعمتى به ما بخشید و احسانى در حق ما کرد، با زبان و عمل، سپاسگزار او مى‏شویم.
ما بنده خداییم و غرق در نعمت‏هاى او، پس در هر نفسى، نه یک نعمت بلکه صدها نعمت موجود است و بر این نعمت‏ها نه یک شکر، بلکه هزاران شکر لازم است. کافى است که اندکى چشم بصیرت بگشائیم و ببینیم لطف و فضل خدا را درباره خودمان، آنگاه خواهى‏نخواهى سپاس او خواهیم گفت.
نماز، نوعى سپاس از نعمت‏هاى فراوان و بى‏شمار اوست.
خداوند، به ما هستى بخشید. آنچه براى زندگى مادى و معنوى لازم داشتیم، عطا کرد. هوش و عقل و استعدادمان داد. قطرات باران، برگ درختان، ماهیان دریا، پرندگان آسمان، نور خورشید و هدایت عقل و ولایت پاکان و راهنمایى وجدان را جهت سعادت ما ارزانى داشت.
اعضایى متناسب، قوایى مفید، مربّیانى دلسوز، طبیعتى رام و مسخّر براى ما قرار داد، تا با او بیشتر آشنا باشیم. اگر لب ما نرم نبود، توان سخن گفتن نداشتیم. اگر انگشت شصت نداشتیم، حتّى دکمه یقه خود را نمى‏توانستیم ببندیم.
اگر آب‏ها، شور و تلخ بود، درختان نمى‏رویید. اگر زمین جاذبه نداشت، اگر فاصله خورشید به ما نزدیک‏تر بود، اگر هنگام تولّد، مکیدن را نمى‏دانستیم، اگر قدرت نطق و گویایى نداشتیم، اگر چشم‏مان نابینا بود، اگر از موهبت عقل بى بهره بودیم ... و هزاران اگر دیگر. به تعبیر قرآن، نعمت‏هاى الهى، قابل شمارش نیست. آیا این همه نعمت، تشکّر لازم ندارد؟ آیا بى انصافى و حق ناشناسى نیست که انسان، غرق نعمت‏هاى خدا باشد ولى حالت سپاس به درگاه صاحب نعمت نداشته باشد؟
نماز، تشکّر از خداست که ولىّ نعمت ماست، هر چه داریم از اوستالبتّه این سپاس، براى خدا سودى ندارد، بلکه براى خودمان مفید است و نشان معرفت ماست. همچنان که تشکّر یک دانش‏آموز از معلّم، بیانگرِ کمال و رشد فکرى اوست و از تشکّر او چیزى عاید معلّم نمى‏شود.
چه غافل‏اند، آنان که بر سر سفره نعمت خدا، عمرى مى‏نشینند و یکبار هم به شکرانه این موهبت‏ها در آستان آن خداى متعال، پیشانى عبودیت و سجده شکر بر زمین نمى‏گذارند!




تآثیر نماز بر شادابی جسم و روان

حدیثی از پپامبر اکرم ( ص)

و منافق بد خلق و گره ابرو
.امروزه ضرب المثل ایرانی خنده بر هر درد بی درمان دواست مصداق کاملاً علمی پیدا کرده است . دانش پزشکی در قرن حاضر به وضوح میداند ، اشخاصی که اصطلاحاً یک لب و هزار خنده گفته می شوند ، نسبت به آنان که به اصطلاح با خودشان نیز قهزند ! و نسبت به زندگی بدیبن و عبوس هستند ، بسیار کمتر دچار بیماری جسمی و روانی می شوند .
به این ترتیب هر عاملی که شادابی را به انسان هدیه کند ، در واقع به سلامتی جسم و روان او کمک کرده است. اما نکته بسیار مهمی که دانش طب به بشر آموخته است ، این مطلب ایت که شادابی و افسردگی انسان در سلسله اعصاب مرکزی انسان است و ما این مطلب را در ادامه مباحث 40 نکته پزشکی پیرامون نماز از جمله مبحث تعادل ناقلهای عصبی روشن تر خوایهم کرد.
اما در اینجا ذکر همین نکته کافی است که مثلاً افزایش یک ماده شیمیایی به نام دوپامین در بدن سبب می شود ، که انسان بدون آنکه خود بخواهد ، دچار ناراجتی و کاهش این ماده نیز سبب شاد شدن غیر ارادی انسان خواهد شد .
بعنوان مثال ، عصبانیت و ناراحتی غیر ارادی و بدون علت صبحگاهی که حالت شدید آن بعنوان ملانکولی یا همان مالیخولیا ( افسردگی درونزاد صبحگاهی ) شناخته می شود ، در اثر تغییرات و کم و زیاد شدن همین مواد شیمیمایی بوقوع می پیوندد.
اما از جمله این مواد شیمیایی داخل بدن که به صورت غیر ارادی سبب شادی انسان می شود و به او شعف و شنه بی نظیر می بخشد ، ماده ای به نام کورتیزول می باشد ..که میزان آن در داخل بدن انسان در ساعات سحرگاهی بشدت افزایش می یابد و در صورت بیداری انسان در این ساعات ،‌لذت و شعف سرمسا کننده ای نصیب او می شود که بی شک بر زندگی او در تمام طول روز تآثیر گذار است .
افزایش کورایزول در ساعات صبح و ارتباط آن با سرخوشی صبحگاهی ، که امروزه از مسلمات پزشکی است ، در واقع ائوجیه قابل توجهی بر همه مضامینی که در فرهنگ و ادب و عرفان پیرامون اسرار سحر معرفی می شوند ارائه می دهد .
از نمونه توجه بسیار به سرخوشی و شادابی سحرگاهی و تآثیر آن در زندگی انسان در اشعار خواجه شیرین سخن شیراز حضرت حافظ بسیار می توان یافت :
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
ضرب المثل ایرانی مشهور که منسوب به بزرگمهر می باشد . یعنی : سحر خیز باش تا کامروا باشی نیز اشاراتی نغز به تآثیر بیداری صبحگاهی بر زندگی شادکامانه و سعادت آمیز دارد .
به این ترتیب واضح است ، امر واجب نماز صبح با ارزانی داشتن بیداری صبحگاهی به انسان تقدیم کنده شادابی جسم و روان به ا می باشد . یک نتیجه مهم این شادابی ،سلامت جسم و روان خواهد بود

لیست کل یادداشت های این وبلاگ